معرفی کتاب چگونگی رشد و فروپاشی اقتصاد، یک داستان اقتصادی
اولین کتابی که براتون انتخاب کردیم، کتابی بسیار خاص و جالبه که مفاهیم اقتصادی رو در قالب یک داستان شنیدنی و بامزه، آموزش میده!
“کتاب چگونگی رشد و فروپاشی اقتصاد، یک داستان اقتصادی”
ولی این به اون معنی نیست که چون این کتاب به زبان داستان و طنزگونه نوشته شده، مفاهیم رو کودکانه یا غیر دقیق بیان میکنه! بلکه کاملا برعکسه!
این کتاب رو در یک بوت کمپی که شرکت کرده بودم به ما معرفی کردن! در تمام مدتی که داشتن کتاب رو تدریس میکردن من مبهوت و میخکوب موضوعات و بخصوص تصاویر کارتونی کتاب شده بودم!
درسته که کتاب یک قصه ساده با نقاشی های بامزه کارتونی داره
اما چیزی که از خوندن این کتاب نصیب آدم میشه خیلی واقعی و عمیقه!
در واقع این کتاب مفاهیم پیچیده مربوط به رشد اقتصادی و نظام پولی، موارد استفاده از سرمایه، ماهیت ویرانگر وامهای مصرفی، علل تورم، اهمیت تجارت خارجی، پسانداز، ریسک و بسیاری از مهمترین اصول علم اقتصاد رو با طنز و داستان آموزش میده! و مخاطب رو به یک درک عمیق از چگونگی رشد اقتصاد و دلایل فروپاشی اون میرسونه!
نویسندگان این کتاب، سخاوتنمندانه اطلاعات بسیار ارزشمندی رو در اختیار مخاطب گذاشتهاند
شیوه نگارش این کتاب به هرکسی که میخواد سر از اقتصاد دربیاره و با دید خوبی، برای بدست آوردن شرایط اقتصادی بهتر تلاش کنه، کمک میکنه که بتونه نگاهی کامل و از بالا به اقتصاد داشته باشه
نام کتاب هست: چگونگی رشد و فروپاشی اقتصاد، یک داستان اقتصادی
ترجمه بسیار خوب کتاب حاصل تلاش دکتر حمیدرضا ارباب هست که به درک بهتر کتاب کمک شایانی کرده!
نشر نی هم که زحمت انتشارش رو کشیدن
سال 1400 چاپ یازدهم این کتاب در 248 صفحه به بازار اومده!
خب تقریبا مقدمه رو گفتم اما هنوز نویسندگان اثر رو معرفی نکردم!
کتاب توسط دو تا برادر به نامهای پیتر و اندرو شف نوشته شده
پیتر دیوید شف یک بروکر، سرمایه گذار، نویسنده و صاحبنظر مسائل مالی اهل امریکاست و با کمک برادرش اندرو کتاب رو نوشتن!
از همین نویسندگان کتاب دیگری هم با عنوان دید اقتصادی منتشر شده که در اپیزودهای بعدی حتما به بررسی و معرفی اون کتاب هم میپردازیم!
نام اصلی کتاب هست: How an Economy Grows and Why It Crashes» و اولین بار سال ۲۰۱۰ منتشر شده
همونطور که گفتم نویسندگان کتاب دو تا برادر هستند که پدر اونها یک اقتصاددان و نویسنده مشهور مخالف سیاستهای اقتصادی دولت امریکا به نام اروین شف بوده که بخاطر نوشتن کتابها و مقالات جنجالی اقتصادی و مخالف سیاستهای مالیاتی دولت، در سن 78 سالگی، با یک محکومیت 15 ساله به زندان میوفته و در سن 87 سالگی در زندان از دنیا میره!
اروین در سال 1972 کتابی منتشر میکنه با نام بزرگترین کلاهبرداری دنیا: چگونه دولت شما را لخت میکنه، غارت میکنه و میچاپه! که این کتاب با استقبال و فروش زیادی مواجه میشه!
یکی از داستان های اون کتاب که اروین همیشه با هدف آموزش و سرگرمی دو تا پسر کوچیکش برای اونها تعریف میکرده، حکایت سه مرده که توی یک جزیرهی خالی از هرگونه امکانات، با دست خالی ماهیگیری میکنن!
سی سال بعد پسران اروین یعنی پیتر و اندرو شف با نگاهی به کتاب پدر و تشابه اون با وضعیت و رخداهای اقتصادی فعلی، تصمیم میگیرند کتاب پدرشون رو بصورت کاملتر و امروزی تر بازنویسی کنن که کتاب حاضر نتیجه تلاش اونهاست!
یکی از نویسندگان کتاب میگه این نسخه کتاب از جهات مختلف بسیار کاملتر بلندپروازانه تر و وسیعتر از نسخهایه که پدرمون نوشته! و امیدوار هستن که این کتاب دید اقتصادی خوبی به مردم و دولتها بده!
خب با این مقدمه بریم یه سری به خود کتاب بزنیم و ببینیم داستانی که باعث به زندان افتادن نویسندهش شده و داستان سرگرم کننده شبهای کودکی دو تا اقتصاد دان بوده چیه؟!
کل داستان حکایت رشد اقتصاد از وضعیت اقتصاد رابینسون کوروزوئه به سطوح پیشرفتهتری از جامعه انسانی و اقتصادیه!
کتاب مهمترین مفاهیم اقتصادی از جمله اهمیت منابع طبیعی، عوامل تولید، نوآوری، کارآفرینی، کارآیی، بهرهوری، تکنولوژی، اهمیت افزایش تولید، اهمیت پس انداز و سرمایهگذاری، انواع اعتبار، اهمیت تجارت، نقش پول و بانک، اهمیت نقدینگی، رشد نقدینگی، ورشکستگی نظام بانکی و نهایتا بحران مالی در جزیره خیالی اوسونیا رو به سادگی به تصویر میکشه!
داستان در جزیره خیالی اوسونیا به وقوع میپیونده! جزیره ای که سکنه اولیه اون رو سه نفر به نامهای ایبل، بیکر و چارلی تشکیل میده!
این جزیره هیچگونه امکانات رفاهی یا وسیلهای نداشته! کل تجهیزات اونجا رو درختها تشکیل میدادن و البته اقیانوس!
تنها فعالیتی که ایبل و بیکر و چارلی توی اون جزیره انجام میدادن این بوده که هر کدوم ساعتها وقت صرف گرفتن نفری یه دونه ماهی از اقیانوس میکردن و بعد از خوردنش میخوابیدن و صبح دوباره روز از نو روزی از نو..
خوشبختانه اقیانوس محل زندگی اونها به قدر کافی و بیشتر از قدر کافی ماهی داشت ولی این سه نفر با دستای خالی فقط میتونستن نفری یدونه ماهی بگیرن!
با این تفاسیر در جامعه کوچیک سه نفره تک محصولی اونها نه پس اندازی بود نه اعتبار و نه سرمایهگذاری..
ولی این مطلقا به این معنا نبود که اون سه نفر خنگ و نادان بودن یا جاه طلب و بلندپرواز نبودن! موضوع فقط نبودن امکانات بود!
روزها و شب ها به همین منوال میگذشت تا اینکه یک شب پرستاره که ایبل داشت عمیقا به زندگی خودش و چیزهای بیشتری که از زندگی میخواست، تفکر میکرد، به این فکر افتاد که اگه بشه در یک بار صید، ماهیهای بیشتری شکار کنه میتونه باقی وقتشو به کارهای دیگه ای مثل ساختن سرپناه یا درست کردن لباسهای گرمتری از برگ و الیاف درختها بپردازه!
در این افکار بود که فکر ساخت تور ماهیگیری بوسیله شاخ و برگ درختها به ذهنش خطور کرد!
روز بعد بر خلاف هر روز، ایبل برای گرفتن ماهی به دوستانش ملحق نشد! و به جاش شروع به جمع اوری وسایل مورد نیاز برای ساخت وسیله ماهیگیری کرد!
بیکر وحشتزده پرسید: هی ایبل تو چرا ماهی نمیگیری؟ داری چیکار میکنی؟
اگه همینطوری اونجا بشینی و با اون برگا ور بری گرسنه میمونیاا
ایبل توضیح میده که در حال ساختن وسیله ایه که صید بیشتر از یک ماهی در هر روز رو ممکن میکنه!
بیکر و چارلی با این حدس که دوستشون عقلشو از دست داده به اون متذکر میشن که اگه ایبل گرسنه بمونه از غذای خودشون به اون نمیدن چرا که در این صورت خودشون گرسنه میمونن!
تا پایان روز ایبل تور ماهیگیری خودش رو با شاخه های نازک درخت بافته بود و به سر یک چوب بلند وصل کرده بود! و به عبارتی با از خودگذشتگی و قبول ریسک، موفق به خلق سرمایه شده بود!
شاید بپرسید چه ریسک و کدوم از خودگذشتگی؟ یادتون باشه که توی اون جزیره که هیچی برای خوردن و پوشیدن وجود نداره از دست دادن یک بار صید ماهی، مساوی با محروم شدن از سه وعده غذا و یک خواب راحت با شکم سیره! اگه به مقیاس امروز حساب کنید ایبل ریسک نسبتا بزرگی کرده بود!!
خب برگردیم به داستان، اونشب ایبل با شکم گرسنه به خواب رفت اما فردا صبح با چوب ماهیگیری جدیدش به اقیانوس رفت تا ماهی بگیره!
بیکر و چارلی بهش خندیدن و گفتن امکان نداره که با یک همچین وسیله خنده داری بشه ماهی گرفت!
ولی وقتی یکساعت بعد ایبل برای اولین بار در تاریخ جزیره تونست ماهی دوم رو صید کنه دهن اون دو تا از تعجب باز مونده بود!
با این کار ساده اقتصاد جزیره به شدت متحول شد! در ظاهر ایبل فقط تولید خودشو افزایش داده بود ولی این کار در آینده برای همه سودمند بود!
با دوبرابر شدن بهرهوری ایبل، او بیشتر از نیاز مصرفی خودش میتونه تولید کنه! قبل از اختراع ایبل جزیره فاقد ذخیره و پس انداز بود!
تمایل ایبل برای ریسک کردن باعث ایجاد اولین بخش سرمایهای شد، که در نهایت پس انداز رو بوجود میاره!
و این نکته رو همه میدونن که تولید مازاد بر مصرف که همون پس انداز باشه نیروی حیاتی یک اقتصاد سالمه!
دیدین این کتاب چقدر ساده و بامزه چتد تا از مفاهیم مالی و اقتصادی رو توضیح میده؟! من که خودم خیلی چیزای خوبی از مطالعه این کتاب یاد گرفتم!
کتاب 17 فصل داره که از مفاهیم ساده اقتصادی شروع و به تدریج موضوعات پیچیده تر میشه اما زبان داستان همونطور شیرین و ساده و بانمک تا اخر باقی میمونه!
همونطور که گفتم کتاب پر از تصاویر و کارتون های متناسب با هر داستان و موقعیته! همچنین بعد از هر قسمت از داستان که یک مفهوم اقتصادی رو در دل خودش داره، کادرهایی هست تحت عنوان بررسی واقعیت که در اون مفاهیم رو فنیتر و واقعیتر توضیح میده!
بسیار توصیه میکنم که این کتاب رو تهیه و مطالعه کنید و به بچههاتون هم وقتی بزرگتر شدن هدیه بدید به این امید که روزگار اونها بهتر از روزگار ما باشه!
دوستان و همراهان بسیار عزیزم، من الهام معصوم زاده از تیم توییتر بورس این پادکست رو تقدیم حضور مهربانتون کردم
امیدوارم که تونسته باشم چراغ اول چلچراغ رو خوب روشن کنم و این افتخار نصیب ما بشه تا همیشه که هستیم ما رو از همراهی و رفاقت با خودتون بی بهره نگذارید!
از همکاری دوست جوانم رضا حبیبتمر و بچههای تیم توییتر بورس که زحمت تولید این پادکست به عهده اونها بود قدردانی میکنم
و…
منتظر چراغ بعدی چلچراغ هم باشید. ما رو در تلگرام و اینستاگرام و توییتر و یوتوب دنبال کنید!
پر سود و با برکت باشید